واحه ای در لحظه...

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

من از تو می مردم

سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۱۳ ب.ظ

من از تو می مردم

اما تو زندگانی من بودی


تو با من می رفتی

تو درمن می خواندی

وقتی که من خیابانها را

بی هیچ مقصدی می پیمودم

توبامن می رفتی

تو در من می خواندی


تو از میان نارونها، گنجشکهای عاشق را

به صبح پنجره دعوت می کردی

وقتی که شب مکرر می شد

وقتی که شب تمام نمی شد

تو از میان نارونها، گنجشکهای عاشق را

به صبح پنجره دعوت می کردی


تو با چراغهایت می آمدی به کوچه ما

تو با چراغهایت می آمدی

وقتی که بچه ها می رفتند

و خوشه های اقاقی می خوابیدند

و من در آینه تنها می ماندم

تو با چراغهایت می آمدی...


تو دستهایت را می بخشیدی

تو چشمهایت را می بخشیدی

تو مهربانیت را می بخشیدی

وقتی که من گرسنه بودم 

تو زندگانی ات را می بخشیدی

تو مثل نور سخی بودی


تو لاله ها را می چیدی

و گیسوانم را می پوشاندی

وقتی که گیسوان من از عریانی می لرزیدند

تو لاله ها را می چیدی


تو گونه هایت را می  چسباندی

به اضطراب پستانهایم

وقتی که من دیگر 

چیزی نداشتم که بگویم

تو گونه هایت را می چسباندی

به اضطراب پستانهایم

و گوش می دادی

به خون من که ناله کنان می رفت 

و عشق من که گریه کنان می مرد


تو گوش می دادی 

اما مرا نمی دیدی


فروغ فرخزاد

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۱۵
عارفه ...

نظرات  (۱)

شعر قشنگی بود اما نصفش رو نفهمیدم حقیقتش. بعدا دوباره می خونمش بلکم فهمیدم.
+ ایراد از شعر نیست. ایراد از مغز منه که خیلی وقتا تو معنی شعرا می مونه.:))
پاسخ:
خوبه خودت اعتراف کردی.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی