تنها صداست که می ماند
سه شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۵۶ ب.ظ
نهایت تمام نیروها پیوستن است، پیوستن
به اصل روشن خورشید
و ریختن به شعور نور
طبیعی است
که آسیاب های بادی می پوسند
چرا توقف کنم؟
من خوشه های نارس گندم را
زیر پستان می گیرم
و شیر می دهم
..
در سرزمین قد کوتاهان
معیارهای سنجش
همیشه بر مدار صفر سفر کرده اند
چرا توقف کنم؟
من از عناصر چهارگانه اطاعت می کنم
و کار تدوین نظامنامه ی قلبم
کار حکومت محلی کوران نیست
مرا به زوزه ی دراز توحش
در عضو جنسی حیوان چه کار؟
مرا به حقیر کرم در خلا گوشتی چه کار؟
مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کرده است
تبار خونی گلها، می دانید؟
فروغ فرخزاد
پ.ن. خونه ما جن داره دارم بهش اعتقاد پیدا می کنم؛ من کتاب فروغ ام دقیقا جایی پیدا کردم که هر روز جلوی چشمم بوده که اونجا چند بار زیر و رو کردم و این باور نکردنیه.
۹۶/۰۲/۲۶