واحه ای در لحظه...

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

خواب زده

پنجشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۰۶ ب.ظ
زندگی انقدرها هم که ما فکر می کنیم سخت نیست،هنوز هم علت اینکه بعضی زندگی را میدان نبرد یا لجن زاری می بینند که آنها مجبورند در آن دست و پا بزنند را درک نمی کنم.شاید این آدمها با این حس ها راحت تر زندگی می کنند ولی وقتی می توان همه چیز را ساده تر گرفت چرا باید همه چیز را بر خودمان تلخ کنیم مگر چه چیزی عایدمان می شود؟نوع نگرش ما روی همه چیز تاثیر می گذارد.
کاش می توانستم به ادمهایی که اطرافم هستند و کم هم نیستند زیبایی های زندگی را نشان بدهم تا به دو چشم خویش ببینند (خورشیدشان کجاست)و باورم کنند.ولی افسوس خود را به خواب زده اند و گوشها یشان را گرفته اند و نمی خواهند بشنوندو ببینند.بعضی وقتها از اینکه به آنها نگاه می کنم ولی کاری از دستم بر نمی آید دلگیر می شوم من که نمی توانم به زور به کسی بفهمانم  زندگی زیباست و از آن لذت ببرند بگویم بله گاهی ناراحتی هایی هم وجود دارد ولی انقدر زیاد نیست که همه زندگی را زهر کند؛می توان با تغییر نگرش ناراحتی ها را هم بر طرف کرد.
همه اینها امکان پذیر است به شرطی که خود شخص بخواهدکه اگر می خواست خود را به خواب نمی زد.


پی نوشت1:فکر کنم زیادی گنده حرف زدم ولی توی دلم مانده بود کاش آنها می توانستند این را بخوانند بلکه تلنگری باشد برایشان.آن تیکه پررنگ هم از شعر آفتاب احمد شاملوست که بی نهایت دوستش دارم.(درمورد اسم پست شک دارم شاید عوض اش کردم).

پی نوشت2:این شعر من باتمام وجودم درک کردم و شاید به همین دلیل هم انقدر دوستش دارم:قسمتی از شعر:

ای کاش میتوانستند از آفتاب یاد بگیرند که بی دریغ باشند در دردها و شادی هاشان
حتی با نان خشکشان و کاردهایشان را جز از برای قسمت کردن بیرون نیاورند
افسوس آفتاب مفهوم بی دریغ عدالت بود و آنان به عدل شیفته بودند و اکنون
با آفتاب گونه ای آنان را این گونه دل فریفته بودند
ای کاش میتوانستم خون رگان خود را من قطره قطره قطره بگریم تا باورم کنند
ای کاش میتوانستم یک لحظه میتوانستم ای کاش
بر شانه های خود بنشانم این خلق بی شمار را
گرد حباب خاک بگردانم تا با دو چشم خویش ببینند که
خورشیدشان کجاست و باورم کنند
ای کاش میتوانستم.

احمد شاملو
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۲۶
عارفه ...

احمد شاملو

نظرات  (۳)

سلام
وبلاگ زیبایی دارید
خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنید
موفق باشید
یاعلی

مطلب خوبی بود

راستی شعرگونه انتهای مطلب از کیه ؟؟

پاسخ:
ممنون.
شعر آفتاب از احمد شاملو
سلام :)
قبل از هر چیزی وبت رو می خونم ولی چون با گوشی میام نمیشه کامنت بذارم.بعد از اونم واقعیتش منم خیلی وقتا از افسردگی و ناامید بودن و بد دیدن دنیا از جانب بعضی ها خوشم نمیادوالبته خیلی وقتا ممکنه خودم هم مبتلا بشم ولی سعی می کنم بر اون غلبه کنم و از افکاری شبیه آنچه در کتابای هدایت و کافکا و..هست خوشم نمیاد.(قصد قضاوت درباره نویسنده رو ندارم موضوع نوشته ها و اندیشه هاشون هست که آدم رو نا امید می کنه!)
در آخر هم همچنان می خونم مطالبت رو.
و اینکه بلاگفای خاک بر سر بازم وبم رو حذف کرده دیگه بر نمی گردم اونجا شاید همون آدرس میهن بلاگم.
موفق باشی :)
*اینجا کامنتاش شکلک نداره!:(
پاسخ:
ممنون که می خونی عزیزم.
مسما منم گاهی گرفتار این نوع فکر می شم همه ما اینگونه لحظاتی تو زندگی داریم.
منکه می گم از این بلاگفا دل بکن.
اره حیف.... .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی