حسش مثل بی حسی.مثل وقتی که تو همه توانت برای انجام کاری گذاشتی و حالا دیگه هیچی برای انجام نیست و حسی برای هیچ چیزی نیست چون اون چیز برای تو به نهایتش رسیده.یعنی تموم شده؟ واقعا جوابش نمی دونم .
حسش مثل بی حسی.مثل وقتی که تو همه توانت برای انجام کاری گذاشتی و حالا دیگه هیچی برای انجام نیست و حسی برای هیچ چیزی نیست چون اون چیز برای تو به نهایتش رسیده.یعنی تموم شده؟ واقعا جوابش نمی دونم .
بگذار
دوستت بدارم
تا از اندوه دور بمانم
تا از تاریکی برهم
تا از زشتی دور شوم
بگذار دمی در کف دستان تو بخوابم
ای امنترین مکانها...
نزار قبانی