واحه ای در لحظه...

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

سرگذشت

يكشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۴۹ ب.ظ

دو روز که این کلمه و همه توضیحات مربوط به آن در ذهنم می چرخد .گذشته چیه؟این گذشته چی درون  خودش  دارد که من مجبور به اهمیت دادن با ان میشوم؟اصلا چرا من از واژه گذشته استفاده می کنم؟یعنی فقط در زمانی دور این همه اتفاق افتاده؟بنظر من همه آن چیزهایی که من دارم به انهااسم گذشته می د هم الان هم در حال رخ دادن هستند.مگر نه اینکه رفتار ما بازتابی از رفتار دیگران و همین حالا هم ان را تکرار می کنیم؟مگر نه اینکه خیلی از افکار و احساسات ما مال خودمان نیست؟همه ما حاصل تربیت دیگرانی هستیم که خودشان هنوز به بلوغ کامل نرسیده اند.کسی که بلوغ کامل رسیده باشه منطقی رفتار کرده و بقیه ادمها را انسان به حساب می آورد و برای آنها حق و حقوقی قایل می شود اما چیزی که من الان شاهد آن هستم چیزی خلاف این است؛همه ما فکر می کنیم که همه حق همیشه با ماست و دیگران اشتباه میکنند،اولویت ما اول خودمان هستیم در واقع تا ماهستیم دیگران اهمیت ندارند بعد از اینکه من به حقم رسیدم شاید او هم حقی داشته باشد؛ما خیلی راحت دروغ می گوییم و اصلا به تاثیرات ان فکر نمی کنیم در واقع دروغ انقدر در جامعه ما عادی شده که همه آن را پذیرفته اند؛ما ایرانی ها اصلا به برنامه ریزی اعتقاد نداریم و انقدر بی برنامه عمل می کنیم که بچه هایمان هم به همین شیوه عمل می کنند،یکی مثل من که هرگاه برنامه ریزی کردم بجای درست تر عمل کردن ان چند کاری هم که بدون برنامه ریزی انجام میدادم را هم انجام نمی دهم.امکان دارد که من تا اخر عمر براثر تنبلی برنامه ریزی را یاد هم نگیرم؛و یک انسان که به بلوغ فکری رسیده این کارها را انجام نخواهد داد.

داشتم در مورد گذشته می گفتم؛ خیلی چیزها هست که نمی توان به بقیه گفت و کسی پیدا نمی شود که راحت همه چیز را به او بگویی.یک جایی خواندم این روزها جرات نمی کنی با کسی حرف بزنی تا اطرف ثابت نکند از تو بد بخت تر است ول کن قضیه نیست.از بدترین چیزهایی که با آن مواجهه شده ام صحبت کردن با افرادی است که احساس من را با منطق ناقصی که همه داریم و او هم از این قضیه مستثنی نیست،می سنجد و شروع می کندبه صحبت کردن؛بعضی وقتها خواستم به طرف بگویم :عزیزم تو که این حرفهای معمولی هم درک نمی کنی خیلی غلط میکنی حرف میزنی اگه خفه شی حس بهتری بهم دست میده.اصلا چرا ما عادت داریم در مورد همه چیز اظهار نظر می کنیم اگر اطلاعی از موضوع نداریم  گفتن نمی دانم انقدر سخت؟سختتر از اینکه فرد مقابلمان فکر کند چقدر ما احمقیم؛یا وقتی چیزی از احساسات فرد مقابل درک نمی کنیم ساکت باشیم اینطور حداقل اوفکر میکند کسی پیدا شده که به حرف هایش گوش می دهد وخیلی از ما این روزها چقدر به کسانی نیاز داریم که فقط به ما گوش کند درک کردن پیش کش.

قبلا برای مدتی دوست داشتم بروم داخل خیابان کسی پیدا بشود که راحت با او حرف بزنم مهم نبود آن شخص کیست،پیر،جوان،زن،مرد،حتی گدا بودنش هم مهم نبود فقط حرفم را می فهمید و درک میکرد.وقتی میگویم گذشته اتفاق خاصی مد نظرم نیست که برایم افتاده،منظور سرگذشت شخصی است،از زمانی که به دنیا می آییم؛مسلما همه ما حرفهایی برای گفتن داریم،حرف از اتفاق هایی که دوست داشتیم بیافتادو همیشه با" ای کاش "آن را شروع می کنیم؛و گاهی خود را اسیر آن می کنیم و به خودمان می گوییم چون ان اتفاق نیفتاده پس همه چیز اشتباه است و از زیر بار مسئولیت بقیه زندگیمان شانه خالی می کنیم.گذشته،حال،اینده همه در این زمان در حال رخ دادن است.اگر اکنون خوبی داشته باشیم از همه انچه که در زندگی مان رخ می هد لذت ببریم گذشته خوبی خواهیم داشت و اگر از اکنونمان لذت ببریم به اینده امیدوار خواهیم بود و برایش تلاش خواهیم کرد.زندگی ما مدام بین دیروز و فردا در نوسان است و امروزی وجود ندارد که از ان لذت ببریم چون امروز در حال انجام دادن کارهای عقب افتاده دیروزیم و فردا در حال افسوس خوردن برای کارهای نکرده دیروز.

خیلی وقتها از خودم کلافه ام از کارهایی که میتوانم انجام دهم و مدام پشت گوش می اندازم.من اسیر زمان ام.در واقع زمانی که من گرفتار روزمرگی ام زمان برای من وجود ندارد.چند روز پیش از دست خودم عصبی بودم ،اینکه چرا یک گوشی یک وجبی کنترل من را در اختیار گرفته؛که البته دلیل اش را می دانم من هر موقع که از دست خودم فرار می کنم و دوست ندارم به واقعیت های موجود در زندگی ام فکر کنم،خودم را بیش از حد به کاری سر گرم می کنم.روال زندگی من همیشه همین گونه است،از دست خودم که عصبانی می شوم تصمیم های مهمی میگیرم.



پ.ن.مخاطب همه حرفها فقط خودم هستم و اینها را محض یاد اوری برای خودم نوشته ام چون گاهی بعضی مسایل مهم را فراموش میکنم و با این کار(نوشتن)ذهنم از مسایل فرعی خالی و راحت به امور مهم فکر میکنم.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۴
عارفه ...

نظرات  (۱)

امیدوارم در ماه رمضان توشه ات فراوان باشد
پاسخ:
ممنون.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی