شورم را
يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۹ ق.ظ
من سازم:بندی آوازم.
برگیرم،بنوازم.
برتارم زخمه ی "لا" می زن،
راه فنا می زن.
من دودم:می پیچم،می لغزم،
نابودم.
می سوزم، می سوزم،فانوس تمنایم.
گل کن تو مرا ، و درآ.
آیینه شدم،از روشن و سایه بری بودم.
دیو و پری آمد، دیو و پری بودم.
در بی خبری بودم.
قرآن بالای سر،بالش من انجیل،بستر من تورات
و زبر پوشم اوستا، بینم خواب:
بودایی در نیلوفر باد.
هرجا گلهای نیایش رست،من چیدم.
دسته گلی دارم،
محراب تو دور از دست:
او بالا من در پست.
خوشبو سخنم، نی؟باد "بیا" می بردم،
بی توشه شدم در کوه"کجا"،
گل چیدم،گل خوردم.
در رگها همهمه ای دارم،
از چشمه خود آبم زن، آبم زن.
و به من یک قطره گوارا کن.شورم را زیبا کن.
باد انگیز،درهای سخن بشکن،جاپای صدا می روب.
هم دود "چرا" می بر،هم موج "من" و "ما" و "شما" می بر.
ز شبم تا لاله ی بیرنگی پل بنشان،
زین رویا در چشمم گل بنشان،
گل بنشان.
سهراب سپهری
پ.ن.امروز من چرا این همه صدای گنجشک می شنوم؟؟!!
۹۵/۰۴/۲۰