واحه ای در لحظه...

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

دوره می کنیم

سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۵۴ ب.ظ

همه رفتن مهمونی و فقط من خونه ام؛ در واقع قهر کردم. با خودم با بقیه با بی منطقی هایی که عجیب این روزها روی اعصابم رفته. وقتی آخرین سفر من بر میگرده به نه ماه پیش برم مهمونی که چی بشه؟ که بازم آدمهای تکرار ببینم؟ نه دیگه این در توانم نیست.

عجیب این روزها به رفتن فکر می کنم به بریدن از همه چیز ؛ توی خیالم کوله پشتیم بر می دارم و می رم ترمینال و به اونم آقا یا خانم باجه دار می گم که یه بلیط می خوام، کجاش مهم نیست فقط ظرف یک یا دوساعت آینده منو با خودش ببره.

آره رفتن شجاعت می خواد که من ندارم(شاید دختر بودم هم در این مساله دخیل باشه چون من اگه بی خبر بذارم و برم بهم می گن دختر فراری و همه عاقم می کنند).فرقی هم می کنه مگه؟ من اون سر دنیا هم که برم قراره تمام این مغز با خودم ببرم یعنی هر جا برم فکرهام همراهمه چه بسا حجمشون از کوله پشتیم هم بیشتره. من شجاعت حرف زدنم هم از دست دادم دیگه فقط منم و سکوتم که هر روز طولانی تر می شه. من می ترسم حرف بزنم می ترسم با خودم رو به رو بشم.

بیشتر از سه هفته است که با بابام حرف نزدم؛ ازش خییییلی دلگیرم، از قضاوتهاش دلگیرم از بی انصافی هاش دلگیرم بعد از اینکه قلبم شکست و من چهارساعت تمام فقط گریه کردم (برای اولین بار جلوی بقیه با صدای بلند گریه کردم )بعد از صبحی که بیدار شدم و چشمام یه اندازه یه نعلبکی ورم کرده بود دلم باهاش صاف نمی شه؛ من این انتظار ازش نداشتم.شاید از اون روزه که من حالم اینطوریه.

میدونم دختر خوبی برای مامانم نیستم یعنی اون چیزی که اون می خواد من نیستم نه حرف گوش کنم نه برای کاری انجام میدم نه حتی پای دردودلاش می شینم ولی برای بابام قضیه همیشه فرق داشته، من واقعا حقم این رفتار نبود.

من همیشه درگیر خودمم، درگیر خودم ، افکارم، نیازهام، خودخواهی هام؛ من انقدر که درگیر خودمم برای بقیه وقت نمی ذارم.


شاید اگه واقعا برم حالم کمی خوب بشه....




 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۱۶
عارفه ...

نظرات  (۱)

برو خونه اعظم اینا. صبح تا شب بزن بیرون. برو ولگردی. من خواستم برم خونه سمیه اما سمیه خیلی بی عرضه ست تنهایی جایی نمیره حتما باید مصطفی باشه برا همین نرفتم باهاش. تو برو خونه خواهرت. تنهایی بزن بیرون. از صبح تا شب فقط راه برو. البته این چیزیه که من میخوام شاید درمون تو هم باشه. اگر خانوادت موردی ندارن. می تونی با تورهای دانشجویی مسافرت ارزون بری. 
پاسخ:
گاهی دوست دارم برم با غریبه ها حرف بزنم،بگم، بخندم بعدش بیام خونه و همه چیز تموم بشه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی