واحه ای در لحظه...

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

بهار ندیدم

دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۴۳ ب.ظ

_ حس های مختلفی دارم و سوالهای زیادی.امروز به خودم گفتم فروردین داره تموم میشه و من هنوز بهار ندیدم اما از توی حیاط می بینم که درخت گردو برگ های خیلی کوچیکی داره و یه باد خیلی خنک به صورتم می خوره من باد و بارون این موقع ها رو همیشه خیلی دوست داشتم. وقتی دانش آموز بودم و این موقع ها بارون می بارید هیچوقت با خودم چتر نمی بردم و بارها و بارها مثل موش آب کشیده به خونه بر می گشتم و بهانه دست مامانم می دادم برای غر غر کردن.

_ بیشتر از یه ماه از خونه بیرون نرفتم بقیه بعضی وقتها بیرون میرن برای خرید یا پیاده روی،من اما حوصله فکر کردن به اینکه بیرون برم هم ندارم.

_ دلم برای بچه ها تنگ شده، برای خندیدن هاشون از روی خجالت وقتی می خواستن با من راجع به چیزی جز درس حرف بزنند مخصوصا سیاوش که این جور مواقع سرش یه جوری کج می کرد و می چرخوندکه دلم می خواست بغلش بگبرم.دلم برای وقتهایی تنگ شده که محمد مهدی سر اینکه یه لحظه حواسم بهش نبوده و میخواسته بهم چیزی بگه بغض می کرد؛ پسر بچه ها کمتر پیش میاد انقدر احساساتی باشن ولی محمد مهدی بی نهایت احساساتی و خیلی وقتها نگرانش می شم توی جامعه ما مرد نباید احساساتی باشه یا گریه کنه!

دلم برای وقتهایی تنگ شده که بچه ها دورم جمع می شدن و در مورد کارهایی که انجام میدادن بلوف می زدن یا ژست می گرفتن.مجازی درس دادن خسته کننده است .من وقتی که سر کلاسم عکس العمل تک تک بچه ها می بینم و اینطوری میتونم بفهمم که درسش یاد گرفته کی نگرفته.میتونم وقتی بینشون دارم قدم می زنم حرفهایی که باهم می زنند گوش  کنم و هر دفعه بخندم به حرکت هاشون و اینطوری واقعا خستگی ام در میره .وقتی که میبینم یه نفرشون یه چیز جدید یاد گرفته و واقعا از ته دلم خوشحال می شم وقتی هایی که توی مدرسه ام اینطوری هر روز انگیزه ام واسه درس دادنشون بیشتر می شه.حتی وقتهایی که دعوا می کنند هم جالب.فقط وقتهایی که درس نمی خونند و سهل انگاری می کنند واقعا عصبی ام میکنه اینجور مواقع که کم پیش میاد دلم می خواد از روی زمین محو بشم و دراین مواقع خدا به داد کسی برسه که پیشم باشه چون انقدر غر می زنم که فرار کنه...

_شبها نمی تونم درست بخوابم و قلبم یه جوری نا آروم .در طول روز کمتر و شبها بیشتر  انگار می خواد از سینه ام بزنه بیرون. واقعا صدای زدنش خیلی می شنوم انگارکه توی دستم گرفته باشمش و تالاپ تالاپ کنه. وقتهایی که اینطوری مثل این می مونه که مسافت طولانی دویدم و حالا سرعت زدنش بیشتر و بیشتر می شه بخاطر همین روی زمین بند نمی شم و مدام باید در حرکت باشم ولی شبها باعث می شه نتونم بخوابم .در طول روز هم احتمال اینکه من از شدت بی خوابی بخوابم یک درصد هم نیست کلا در طول روز من هیچ وقت حس خوابیدن نداشتم و ندارم حتی اگه پنج ساعت دراز بکشم یک دقیقه نمی تونم بخوابم.

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۲۵
عارفه ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی